برایه عشقم........
عشق آخر
درباره وبلاگ


از زندگی دردها کشیدم....واز دردها درسها آموختم ....با تنهایی ساختم...با بی کسی سوختم....ولی هیچوقت یاد نگرفتم کسی را که دوست دارم فراموش کنم...

پيوندها
عاشقانه
عاشقانه ترین ها(لوکس باران)
دوست داشتنی
☤✖☤ʩȒ.ǶƗǷ ǶƛǷ☤✖☤
یه دخی تنها
دلنوشته های یک پسرمجرد
جا موبایلی ماشین" class=text5>جاموبایلی ماشین
عشق تنهایی
دلتنگ
چاقو کمربندی مخفی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق آخر و آدرس melika19love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 124
بازدید دیروز : 148
بازدید هفته : 124
بازدید ماه : 433
بازدید کل : 72833
تعداد مطالب : 295
تعداد نظرات : 471
تعداد آنلاین : 1

this script got from www.Avazak.ir-Design By: Avazak.ir -->

>

کد حرکت متن دنبال موس href="HTTP://3x2.ir">.

.

lity: hidden; height: 11; width: 11;"> width=11>
دریافت کد قلب دنبال موس چت روم onclick="document.getElementById('main_p').style.display = 'block';document.getElementById('first_p').style.display = 'none';" href="#">
????? ???? ???? http://upir.ir/bahman93/نمون.gif"
نويسندگان
ملیکا

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
جمعه 25 مهر 1393برچسب:, :: 14:38 :: نويسنده : ملیکا
فقط برای کسی که قرار بود یه روزی کنارم باشه

 

 

خدا ما رو برای هم نمی‌خواست .. فقط می‌خواست همو فهمیده باشیم


بدونیم نیمه‌ی ما مال ما نیست .. فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم

 

تموم لحظه های این تب تلخ .. خدا از حسرت ما با خبر بود


خودش ما رو برای هم نمی‌خواست .. خودت دیدی دعامون بی‌اثر بود
 

 

چه سخته مال هم باشیم و بی‌هم .. می‌بینم میری و می‌بینی میرم


تو وقتی هستی اما دوری از من .. نه میشه زنده باشم نه بمیرم
 

 

 نمیگم دلخور از تقدیرم اما .. تو میدونی چقدر دلگیره این عشق


فقط چون دیر باید می‌رسیدیم .. داره رو دست ما می‌میره این عشق

 

 



نظرات شما عزیزان:

سعید
ساعت19:30---29 مهر 1393
نهایت عشق

یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید

آیامیتوانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟

برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن، عشقشان را معنا می

کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان

عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل

رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.

در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را

برای ابراز عشق بیان کند،

داستان کوتاهی تعریف کرد:
یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق

معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند

درجا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده

و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و

دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در

مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان

حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و

همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند

دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن

زنده ماند.

داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم

کردن آن مرد. راوی اما پرسید : آیا می انید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فزیاد میزد؟

بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها

گذاشته است! راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که

«عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به

او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.››


قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه

داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می

کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه

وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات

داد. این صادقانه ترین و بی ریا ترین راه پدرم برای بیان عشق خود

به مادرم و من بود.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: